عشق مانند عشقه یالبلاب است که بدور درختی که پیچید آن را خشک میکند، لذا میگویند که عاشق مانند درخت مزبور خشک و لاغر میشود. این حالت وضع بیشتر در حالات دموی و سودای به وجود میآید و چون مزمن شود مثل بیماری مالیخولیا تظاهر مینماید.
بیمار مدام سر به زیر و غمگین است و هر چه بشنود یا ببیند فراموش میکند. کثرت تحرک بی خوابی، لاغری و نگاه عمیق و دوست داشتنی تنفر از مردم و تمایل به تنهایی دارد.
تبسم، اشاره با چشم و گاهی آه کشیدن مخصوصا موقعی که نشانهای از محبوب میبیند یا میشنود، نامنظم و تند شدن نبض مخصوصا موقعی که نام او را میشنود. اگر سخن از وصل در میان باشد نشاط و شادی و وجد، اگر کلامی از جدایی و فصل پیش آید حزن و اندوه نامنظم شدن نبض.
علاوه بر آنچه که گذشت از سخن خوش، اصوات پسندیده، حکایات شیرین و احادیث دلپسند و آنچه متناسب طبع او باشد، باید مهیا و برقرار شود. معشوق را طوری بد جلوه دهند که شک نکند و اگر مجرد است ازدواج کند. او را بهکار نگه دارند و مرتب با او کار و مشغولیات داشته باشند.
شربت سیب، شربت به، شربت صندل، عرق کاسنی، عرق بیدمشگ، عرق گاوزبان تجویز نمایند. گلاب را در شکر حل کرده، تخم ریحان 10 گرم کوبیده به آن اضافه نموده، در آب اسپرزه ریخته به تدریج بدهند. بیمار را بایستی به کارهای بزرگ، گردش و سفر مشغول دارند. روغن کدو بنفشه، نیلوفر به اطراف بدن و سر اون بمالند. بهترین دارو شربت بادرنجویه است. (ده گرم بادرنجویه برای یک روز).
خوردن دانه اسپند، زایل کننده عشق است 5 گرم در سه نوبت (صبح و ظهر و شب).
|